دیکشنری
داستان آبیدیک
عمل جراحی
english
1
general
::
operation, surgical, surgery
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
عمل (کردن) به تکلیف (یا تکالیف)
عمل آمدن
عمل آوردن
عمل آوری
عمل آوری حرارتی
عمل انتفاعی
عمل انجام شده
عمل بلع
عمل به نکلیف
عمل بولی
عمل پایانی
عمل پیراستن
عمل تجربی
عمل تصدی
عمل تقلب آمیز یا متقلبانه
عمل جراحی
عمل جراحی تعویض مفصل ران
عمل جراحی تعویض مفصل
عمل حاکمیت
عمل خصمانه
عمل خلاف اخلاق
عمل خلاف اخلاق حسنه
عمل خلاف رویه
عمل خلاف قانون
عمل خنجری
عمل خیساندن
عمل دوشرطی
عمل زشت (یا رکیک)
عمل زیانبار
عمل شناس
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید